دخترا و پسرا بیاید کارتون دارم
دخترا و پسرا بیاید کارتون دارم
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دخترا و پسرا بیاید کارتون دارم و آدرس gadami.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 19799
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 19799
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
قدمی

آخرین مطالب


 
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 15:52 :: نويسنده : قدمی

 
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 15:46 :: نويسنده : قدمی

 
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 15:11 :: نويسنده : قدمی

شراب هم به مستی ام حسادت می کند
آنگاه که خمار یک لحظه
دیدن تو می شوم . . .
.
.
.
کجا هستی ؟ به آسمان نگاه کن ، بگذار دلخوشی ام این باشد که آسمانمان یکیست
.
.
.
حرف میزنی اما تلخ ! محبت میکنی ولی سرد !
چه اجباری است دوست داشتن من ؟
.
.
.
کاش جنس دلها از کاغذ بود نه از شیشه ! آری ، سوختن بهتر از شکستن است
.
.
.
پشت دیوار کج فاصله ها پنهانیم / غربت دل را به خدا میدانیم
گرچه دوریم ز هم با همه ی خاطره ها / به امید خبری تازه ز هم میمانیم

 
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 14:50 :: نويسنده : قدمی

 
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 14:44 :: نويسنده : قدمی

http://upload.asangame.ir/uploads/13508210011.jpg

ايــن روزهـــايم به تظاهر مي گذرد....

تظـاهر به بي تفـــاوتي....

تظاهـــر به بي خيــالي....

به شــادي....

به اينكـــه ديگر هيچ چيـــز مهم نيستــــ....

امــا....

سختــــ مي كاهد از جــانم اين نمايشــ ...

 
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 14:24 :: نويسنده : قدمی

 

روزگارم ابری است، تنها بی قراری ام دلتنگی توست.

ساعتها و ثانیه هارا به انتظار نشسته ام تا روز موعود فرا رسد و رخ زیبایت را نظاره کنم.

دیگر تاب و توان این چنین دلتنگی را ندارم، هر لحظه آغوش تو را می خواهم.

پاهایم شاید توان راه رفتن را نداشته باشد اما به عشق تو لنگ لنگان می آیم.

بیشتر بخند، این دل من آنچنان بی تاب شده که فقط با خنده های تو آرام می گیرد.

هر بار موسیقی صدایت را می شنوم رنگ از رخساره می بازم، بدنم سست می شود،

نگاهم خیره.... نمیدانم این دیگر چه دلتنگی است که حتی صدایت مرا بیتابت تر می کند،

فقط تورا میخواهم...

 

میخواهم ساز صدایت همیشه در گوشم نواخته شود،

در آغوشت بنشینم و تو برایم از رویاهای سفیدت بگویی.

برایم از مداد رنگی احساست بگو،

از آن آبی بی نظیر که چون حاله ای نورانی دور قلبت را گرفته...

برایم از کوله پشتی غصه هایت بگو،

بگو چه چیز تورا می رنجاند، برایم حرف بزنم طوطیای من.

برایم از داغی عشقت بگو

که عجیب محتاجش هستم،

بگو ای فرشته آسمانی من، بگو

 

کمی خسته، کمی نالان مینویسم به عشق تو بر این کاغذ کاهی

 
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 14:7 :: نويسنده : قدمی

روزی خواهد رسید...

که دیگر

نه صدایم را بشنوی...

نه نگاهم را ببینی...

نه وجودم را حس کنی...

...

و میشویی با اشکت سنگ قبر خاک گرفته ی مرا...

و آن لحظه است...که معنی تمام

حرف های گفته و نا گفته ام را میفهمی

ولی...من...دیگر...نیستم...

 
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : قدمی

 

 

یه دفعه
 
عجیب ادمو اروم میکنه
 
به سلامتی کسی که به
 
خاطر منافع تو میگه دوستت ندارم
 
ولی برات میمیره
 
و تو تنهایی برات اشک میریزه
 
 
امیدوارم یه روزی بیای و ببینی
 
 
وبفهمی که اینو تقدیم تو کردم

بعضی اشک ها هستن بی دلیل
 
بی بهانه
 
جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 23:5 :: نويسنده : قدمی

نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن

نه اشکی برای ریختن ، نه قلبی بـرای تپیدن

نه فکر اینکه تنها میشوم ، نه یاد آنکه فراموش میشوم

بی آنکه روشن باشم ، خاموش شدم ، غنچه هم نبودم ، پرپر شدم

بی آنکه گناهی کرده باشم ، پر از گناه ، یخ بسته ام دیگر ای خدا

تحملش سخت است اما صبر میکنم ، او که دیگر رفته است ، با غمها سر میکنم

شـکسـت بـال مـرا برای پرواز ، سـوزاند دلــم را ، مـن مانـده ام و یـک عالـمه نـیـاز

نه لحظه ای که آرام بمانم ، نه شبی که بی درد بخوابم

نه آن روزی که دوباره او را ببینم ، نه امروزی که دارم از غم رفتنش میمیرم

نه به آن روزی که با دیدنش دنیا لرزید ، نه به امروزی که با رفتنش دنیا دور سرم چرخید

پر از احساس اما بی حس ، لبریز از بی وفایی، خالی از محبت

این همان نیمه گمشده من است

پس یکی بیاید مرا پیدا کند ، یکی بیاید درد دلهای بی جواب مرا پاسخ دهد

یکی بیاید به داد این دل برسد ، اینجا همیشه آفتابی نبوده ، هوای دلم ابری بوده

مینوشتم ، نمیخواند ، اگر نمی رفتم ، نمی ماند ، رفتم و او رفته بود

همـه چیز را شکـسته بـود ، روی دیوار اتاق نوشته بود که خسته بود

دلی را عاشق کنی و بعد خسته شوی ، محال است که به عشق وابسته شوی

با عشق به جنون رسیدم ، همه چیز را به جان خریدم

جانم به درد آمـــد و روحــم در عـــذاب ، لعنــت بر آن احسـاس ناب

که دیگر از آن هیچ نمانده ، هیچکس هنوز آن شعر تلخ مرا نخوانده

 
جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 22:53 :: نويسنده : قدمی

 موهاش همیشه سیخه
نگاش همیشه میخه

چت میکنه همیشه
بی مخ زدن؟نمیشه

پول از خودش نداره
باباش رو قال میذاره

دی اند جیشو میپوشه
میشینه بعد یه گوشه

زنگ میزنه به دافش
میبنده هی به نافش

که من دوست میدارم
تاج سرم میذارم

صورت رو کردی میک آپ
بیا بریم کافی شاپ

تو کافی شاپ،می خنده
همش خالی میبنده

بهم میگن خدایی!
چقدر بابا بلائی!

همه رو من حریفم
میذارم توی کیفم

هزارتا داف فدامن
منتظر یه نامن

ولی تویی نگارم
برات برنامه دارم

اگه مشکل نداری
میام به خواستگاری