|
پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 19:18 :: نويسنده : قدمی
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی سی دی فروشی کار میکرد اما به دختر در مورد عشقش هیچی نگفت.هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی میخرید فقط به خاطر صحبت کردن با اون...
بعد از یک ماه پسر مرد... وقتی دختر به خونه ی پسر رفت و ازش خبر گرفت مادر پسر گفت که او مرده و دختر رو به اتاق پسر برد... دختر دید که تمامی سی دی ها باز نشده... دختر گریه کرد و گریه کرد تا مرد... میدونی چرا گریه میکرد؟چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسر می داد.. نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |